اگر کسی از شما بپرسه دوست داری در بند باشی یا آزاد ؟ چی می گید؟!
همه ی ما آزادی با تمام مخلفاتش رو دوست داریم حتا سر سوزنی از حقوق آزادانه ی خود در برابر هیچکس و هیچ چیز کوتاه نمیاییم، گاهی اوقات آزادیمون را از باندهای ضبط استریوی ماشینمون یا خونمون به استحضار همه میرسونیم.
صدای آزادیمون لرزه به اندام همه میندازه جز خودمون.
میگی چرا خودمون باید بلرزیم؟!
اگر داستان بُشر پابرهنه رو میشنیدی میگرفتی که چی میخوام بگم!
بُشر یکی از همون آدمای بسیار آزاد بود که صدای آزادیش تموم محل رو برداشته بود.
از کنیزش پرسید در جلوی درب خانه با چه کسی گفتگو میکردی؟
کنیز گفت : شخصی از من پرسید: صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ و من گفتم مگر این همه آزادی را در مکنت و خانه و مال و منال ایشان نمی بینید ؟
بُشر: آن شخص در جوابت چی گفت؟
ایشان فرمودند: تو درست میگویی اگر بنده می بود این صدای تار و تنبور از خانه اش بلند نبود.
بُشر از این حرف چنان لرزید که بهت زده و پای برهنه به دنبال آن شخص به کوچه روانه گشت؛
وقتی به امام موسای کاظم علیه السلام رسید گریان بر روی پاهای آن بزرگوار افتاد و از ایشان طلب بخشش از درگاه الهی کرد
بُشر از صدای گوش خراش آزادی خودش لرزید و بنده گشت...